کد مطلب:298603 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:155

تا سر حد عصمت


به گفته ی بیشتر محدثین اهل سنت و قاطبه ی علمای شیعه، از جمله پنج نفری است كه آیه تطهیر در شأن او نازل گردید، چنانكه در صحیح مسلم و ترمذی و تفسیر كشاف و طبری و در المنثور و كتابهای دیگر [1] از عایشه، ام سلمه، انس بن مالك، ابوسعید خدری و دیگران با مختصر اختلافی روایت كرده اند كه چون آیه ی تطهیر [2] نازل شد رسول خدا (ص) فاطمه، علی، حسن و حسین (ع) را خواند و كسای خود را بر روی آنها انداخت و گفت:

«اللهم هولاء اهل بیتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا»

(خدایا اینان اند اهل بیت و خاندان من پس پلیدی را از ایشان دور گردان و بخوبی پاكشان گردان!)

در بسیاری از آنها دنبال این جمله نقل شده كه ام سلمه پیش رفت و عرض كرد:


ای رسول خدا آیا من در زمره ی ایشان نیستم؟ و از اهل بیت و خاندان تو به شمار نمی آیم؟

فرمود: تو بر خیر و خوبی هستی ولی اهل بیت و خاندان من اینان اند!

و این برای آن بود كه كسی فكر نكند منظور از اهل بیت در این آیه همه ی خاندان و زنان پیغمبرند و شامل همه ی آنها می شود؟ و این عمل رسول خدا برای معرفی اهل بیت مذكور در آیه بود.

با توجه به اینكه منظور از اراده ی حق تعالی در این آیه اراده ی تكوینی است نه تشریعی، و با توجه به احادیثی كه در معنای «رجس» ذكر شده كه منظور پاكی از گناه و آلودگی است نه پاكی از نجاسات ظاهری- به شرحی كه علمای اعلام و مفسرین عالی مقام در جای خود ثابت كرده اند- این آیه ی شریفه بزرگترین دلیل بر عصمت فاطمه ی اطهر (س) از هر گناه و آلودگی است، و دیگر احتیاجی به ذكر روایات و احادیث دیگری، درباره ی پاكدامنی و عفت و پارسایی فاطمه (س) كه حقیقت معنای عبادت است نداریم، و با ذكر قسمتی از قصیده ای را كه شاعر عارف و دانشمند پارسی زبان در مدح آن بانوی بزرگوار سروده است سخن را در این فصل خاتمه می دهیم. [3] .


خدای را نتوان دید جز به چشم رسول

رسول را نبود نور چشم غیر بتول


اگر بتول به چشم رسول نور نبود

ندیده بود خدا را كسی به چشم رسول


ولی به دیده بود نور علت دیدن

محال باشد تفكیك علت از معلول


اگر معاینه خواهی جمال حق دیدن

به مهر فاطمه مرآت دل نما مصقول





اگر شفیعه ی محشر نباشد او بر خلق

شفاعت همگی را نمی كنند قبول


غرض وجود تو بوده است علت خلقت

و گرنه كشته ی آدم نداشتی محصول


تو را گرفت و جهان را طلاق داد علی

از آن شده است جهان بر هلاكت تو عجول


در این دو روزه ی عمر آن قدر كشیدی رنج

كه بوده ای به جهان از حیات خویش ملول


عصا ترا نه اگر عفو او بگیرد دست

به قید عصیان باشند تا ابد مغلول


وسیله ای كه به دست است ذیل چادر اوست

ز رشته اش شود حاصل نهایت مامول


قیام او به قیامت قیامت دگر است

كه نیست كس را بی اذن او خروج و دخول


تبارك الله ای فر خجسته مولودی

كه هست گوهر پاكت به نه صدف محمول


نبی ندانمت اما به رتبه همچه نبی

ذوات اشیا بر طاعتت بود مجبول


به مرسلین اگر از حق وسیله شد ارسال

درود حق به تو اندر صحیفه شد مرسول


از آن به صورت انسیه حق تو را پرورد

كه شبهه كس نكند مر تو را به جای رسول


اگر مقام رسالت جواز داشت نساء

تو را به حكم وجوب از خدا شدی مبذول


به پاكدامنیت خواست حق كه بستاید

لذاست آیه ی تطهیر یافت شأن نزول


به دست بوسی تو آسمان شده دستاس

كه تا به خدمت تو خویش را كند مشغول


تو را سزد كه كنی حكم بر زمین و زمان

چه جای آنكه بری داوری به نزد جهول


همین بس است ز بی اعتباری دنیا

كه حق حق نشود ثابت از گواه عدول


اگر نبود قضا بر رضای تو مأمور

قدر به حكم تو از كار كردیش معزول


غرض مدایح تو در خور دهن نبود

فضولی است شود وصف فاضل از مفضول


به كحل مدحت تو دیده ی عروس سخن

زكلك «غافل» آگاه دل شده به حصول





[1] براي اطلاع بيشتر مي توانيد به كتاب فضائل الخمسه، ج 1، صص 224 به بعد مراجعه كنيد.

[2] آيه ي شريفه ي «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» سوره ي احزاب، آيه ي 33.

[3] ولي براي بانوان و دوشيزگان مسلمان و محترمي كه در صدد پيروي از مكتب فاطمه ي زهرا (س) هستند اين حديث جالب را ذيلا نقل مي كنيم تا بدانند كه مسئله ي حجاب و عفت زن از تماس با مردان بيگانه تا چه حد اندازه مورد نظر فاطمه ي اطهر بوده است:

در كتاب بحارالانوار (ج 43، ص 91) از كتاب نوادر راوندي به سند خود از علي (ع) روايت كرده كه فرمود: مرد نابينايي اجازه خواست تا به خانه ي فاطمه (ع) درآيد، فاطمه در حجاب رفت و مرد وارد شد، رسول خدا (ص) به فاطمه گفت: او كه مرد نابينايي است و تو را نمي بيند چرا در حجاب رفتي؟ فاطمه عرض كرد: اگر او مرا نمي بيند من او را مي بينم و او بوي مرا استشمام مي كند! رسول خدا (ص) فرمود:

«اشهد انك بضعه مني».

(گواهي مي دهم كه براستي تو پاره ي تن من هستي!).